عالیجناب تبت

سارا کاظمی


2 دیدگاه

آشنایی با بودیسم تبتی (بخش سوم) مکتب نیانگما

padmasambhava

مکتب نیانگما (Nyingma) یا مکتب باستانی بودیسم تبتی، قدیمی‌ترین مکتب، بین چهار شاخه اصلی بودیسم تبتی است. این مکتب، اولین مترجمِ متون بودایی‌ بود که در قرن هشتم از هند وارد تبت شد. بعد از آن، مکاتب بزرگ دیگری نیز در بودیسم تبتی ظاهر گشتند، مانند کاگیو (Kagyu)، ساکیا (Sakya) و درنهایت مکتب گلوک (Geluk).

تعالیم بودایی که برای اولین بار وارد تبت شد با شکل و فرم ماهایانه‌ای آن تفاوت زیادی پیدا کرد زیرا اصول و سنت‌های اولیه‌ی مکتب نیانگما، ترکیبی شد از تعالیم تانتریک، عرفان، خدایان محلی و سنتِ بُن (Bon) که همگی آنها دارای عناصر شمنی بودند.

 به‌شکل سنتی و در تعالیم اولیه‌ی نیانگما، آموزه‌ها به صورت شفاهی و سینه به سینه در بین راهبان و اساتید وجود داشت، راهبانی که به دو دسته تقسیم می‌شدند.

سَنگَه قرمز (Red Sangha) و سَنگَه سفید (White Sangha) .سنگه قرمز، تمارین رهبانی خاصی را دنبال می‌کردند و بر مجرد ماندن عهد می‌بستند، این در حالی بود که راهبانِ سنگه سفید، چنین عهد و پیمانی را نداشتند.

سنت نیانگما به‌شکل تاریخی، شامل اصولی‌ست که استاد هندی پادماسامباوا (padmasambhava) باقی گذاشت. کسی که به‌عنوان بنیان‌گذار بودیسم تبتی، مورد ستایش قرار می‌گیرد .

پادماسامباوا از طرف «تیسونگ دِتسن» شاه (Trisong Detsen)، از هند به تبت آمد و به مدت بیش از نیم قرن در آنجا ماند. به سراسر تبت سفر کرد و مردم را با آموزه‌های بودا، تعلیم داد. وی اولین مدرسه‌ی بودایی را بنا نهاد. در زمان پادماسامباوا، متون بودایی از سانسکریت به تبتی ترجمه شد و برای اولین بار هفت تبتی به شکل رسمی راهب گشتند.

تعالیم مکتب نیانگما

 تعالیم بودایی در مکتب نیانگما به دوچِن (Dzogchen) یا کمال بزرگ، معروف است.

بر طبق سنت‌های بودیسم تبتی و سنت بُن، دوچن، درک طبیعت اولیه ی ذهن و غایت تمام تعالیم و مراقبه ها است. با این‌که دوچن یا کمال بزرگ، مرکز تعالیم نیانگماست، اما توسط دیگر شاخه‌ها نیز تمرین می‌شود .

بر طبق این تعالیم، دوچن، برترین و مهم‌ترین راه، برای رسیدن به بیداری و روشنی است.

از منظرِ دوچن، تمام عناصر جهان، از یک آگاهی مطلق ناشی می‌شود و ماهیت تمام هستی، خلوص و وضوحی بی‌انتها است. این وضوح ذاتی از خودش شکلی ندارد ولی قابل درک، تجربه، بازتاب و بیان است.

 بر طبق این تعالیم ، طبیعت هر چیزی مانند آینه است و زمانی که ذهن کاملن باز می‌شود، می‌تواند ماهیت حقیقی را بازتاب دهد.

امروزه بزرگترین کتابی که از تعالیم مکتب نیانگما در دسترس است، کتاب تبتی مردگان (tibetan book of the dead) است.

سارا کاظمی


بیان دیدگاه

آشنایی با بودیسم تبتی (بخش اول )

Tibetan Buddhism

 بودیسم تبتی در تبت به وجود آمد و جزیی از پیکرِ مذهبی کشورهای همسایه‌اش شد. کشورهایی چون: نپال، بوتان، مغولستان، جمهوری کالمیکیا، تووا. نفوذ بودیسم تبتی در مناطق هیمالیا تا حدی‌ست که زبان تبتی، به زبان معنوی مردم این نواحی، بدل گشته است.

بودیسم در قرن هفتم میلادی وارد تبت شد، در زمان پادشاهی سانگ‌سن گامپو(Songtsan Gampo). سانگ‌سن گامپو اصلاحات زیادی در تبت انجام داد. در زمان وی پایتخت به لهاسا منتقل شد. وی ارتش منظمی تشکیل داد و با همسایگان روابط دیپلماتیک خوبی بر قرار نمود. سانگ‌سن گامپو دو همسر بودایی داشت، پرنسس ون چنگ(Wencheng) از چین و پرنسس برکوتی(Bhrikuti) از نپال. وی از طریق این دو همسر با دو چهره از بودیسم آشنا شد.

در زمان وی، با این که مذهب غالب در تبت، سنت بن بود، بودیسم را به تبت معرفی نمود. مترجم هایی را به هند فرستاد تا متون بودایی را ترجمه کنند و معابد بسیاری را همچون جوهانگ(Jokhang) در لهاسا بنا نمود.

بعد از گذشت هزار سال، در سال 1642 و در زمانی که دالای لامای پنجم رهبری معنوی و پادشاهی سراسر تبت را عهده دار شد، بودیسم در تبت آنچنان توسعه یافته بود که چهره‌ای خاص و متفاوت به خود گرفت و به چهار مکتب بزرگ تقسیم شد: نیانگما(Nyingma) کاگیو (Kagyu) ساکیا (Sakya) و گلوک (Gelug).

بودیسم تبتی از شاخه‌ی ماهایانه(Mahayana) است که به وجریانه(Vajrayana) یا چرخ الماس شهرت دارد. تعالیم این مکتب بر آداب مذهبی مرموز و اسرار آمیز، سنت بن (Bon) و تانترا(Tantra) استوار است. بودیسم تبتی با تاثیر گرفتن از تانتریسم بر این عقیده  است که نیرویی پنهان در پایین ستون فقرات وجود دارد که با بیدار کردن آن، از طریق فعال نمودن این نیرو، به وسیله ی مانترا(mantra)، اشکال مقدس، ماندالاها(Mandala)، مودراها(حرکات مختلف دست)، (Mudras) فرد می تواند به بیداری و روشن شدگی دست یابد.

سارا کاظمی


بیان دیدگاه

میراثی از رنگ و سنگ بر بام جهان

 

نگاهی  به فرهنگ و پوشش مردم تبت

«تبت»، سرزمینی در بام جهان، سرزمینی که کودکانش، پیش از سخن گفتن، آواز می‌خوانند. سرزمینی که سنت و فرهنگ غنی و عمیقش، میراثی‌ست از فرهنگ جهان. فرهنگی برساخته از خرد و آگاهی، بردباری و دل‌سوزی. با مردمانی که زندگی ساده و ذهن‌های آرام‌شان بر تمام این منطقهی کوهستانی سایه گسترانده و به آن کاریزمایی خاص بخشیده‌است.

فرهنگ تبت در نیم قرن اخیر، با چالش‌های بسیاری مواجه شده‌است. با آغاز انقلاب مائو و پس از آن، اشغال تبت توسط نیروهای نظامی چین، فرهنگ تبت دست‌خوش تغییرات عظیمی شد. با تبعید «دالایی لاما» رهبر بوداییان تبت به هند و سیطره‌ی تفکرات کمونیستی دولت چین بر تبت، فرهنگ این سرزمین در شرف نابودی‌ست، آن‌گونه که «دالایی لاما»، دولت چین را به نسل‌کشی در تبت متهم می‌کند.

در این نوشتار، سعی بر آن است تا با نیم‌نگاهی به فرهنگ سنتی و اصیل سرزمین تبت که با ورود یا تهاجم مدرنیسم چینی رو به نابودی‌ست، گوشه‌ای از این فرهنگ غنی و جهانی را مرور کنیم. به همین منظور، در این نوشتار، نگاهی می‌اندازیم به البسه و پوشش اصیل و سنتی مردم تبت که جزیی‌ جدایی‌ناپذیر از فرهنگ این سرزمین محسوب می‌شود.

فرهنگ تبت تحت تاثیر عوامل مختلفی بوده و تماس با فرهنگ سرزمین‌هایی چون چین، نپال و هند، باعث رشد و بالندگی هر چه بیش‌تر آن شده‌است. زمانی که از فرهنگ تبت سخن به میان می‌آید نمی‌توان تاثیر عامل اصلی را نادیده گرفت: بودیسم.

بودیسم از قرن هفتم میلادی وارد تبت شد و از آمیختن با باورها و آیینهای محلی تبت، هم‌چون سنت باستانی «بون» (Bon) و آیین‌های محلی هیمالیا، شکل خاصی از بودیسم را به‌وجود آورد، که پر آوازه‌ترین مکتب بودایی تبت، «لاماییسم» یا مکتب «کلاه زرد» است.

با نگاهی به ادبیات، رقص و موسیقی و غیره در تبت، به‌راحتی میتوانیم تاثیر بودیسم را مشاهده کنیم.  به‌علت شرایط کوهستانی، آب و هوا و دور از دسترس بودن این منطقه برای تماس مداوم با فرهنگ‌های همسایه، در این سرزمین، فرهنگی منحصر‌به‌فرد به‌وجود آمده‌است که خودش را به‌شکل مدل‌های خاص لباس، آرایش مو، کلاه، معماری، جشن‌ها و غیره، نشان می‌دهد. به‌طور مثال مردم تبت هزاران سال است که مدل‌های خاص خودشان را در لباس پوشیدن خلق کرده‌اند. مدل‌هایی که با راه و روش زندگی و آب و هوای آن منطقه مطابقت کامل دارد. با این‌که امروزه لباس‌هایی به سبک و سیاق غربی در تبت پوشیده می‌شود، هنوز هم لباس‌های سنتی به‌وفور یافت می‌شود.

هر منطقه از تبت با توجه به شرایط آب و هوایی و باورهای محلی مردم آن ناحیه، لباس مخصوص به خود را دارد. تمام لباس‌های تبتی شامل ردا و پیراهن می‌شود. ردای مردان، گشاد است و  زیر بازوی راست بسته می‌شود و پیراهنی که به تن می‌کنند سفید و با یقه‌هایی بلند است. این در حالی‌ست که ردای زنان، خوش‌دوخت‌تر و تنگ‌تر، گاه با آستین و گاه بدون آستین می‌باشد، با پیراهن‌هایی در رنگ‌بندی متنوع و یقه‌هایی کوتاه‌تر از لباس مردان.

یکی از مشهورترین و متداول‌ترین لباس‌های زنان تبتی، پیش‌بندهای‌ست که روی دامن میپوشند. این پیش‌بندها از جنس «پولو»  (pulu) تهیه می‌شود، در رنگ‌های قرمز، سبز، آبی آسمانی، زرد لیمویی، بنفش و سفید. زنان، این پیش‌بندها را دور کمرشان می‌بندند. معروف‌ترین نوع آن بلند است و محکم دور کمر بسته و قسمتی از آن، دور دامن آویخته می‌شود. این پیش‌بندها از سه قسمت عمودی تشکیل شده که به‌صورت افقی راه‌راه است. در گذشته، فقط زن‌های متاهل اجازه داشتند از این پیش‌بندها استفاده کنند ولی امروزه زنان مجرد هم از آن می‌پوشند.

سنتی‌ترین لباس تبتی، که هم زنان و هم مردان می‌پوشند، «چوبا»  (chuba)  نام دارد. سایز این لباس برای سازگاری با آب و هوای منطقه، بسیار بزرگ است. در نگاه اول، آستین‌های بلند این لباس جلب توجه می‌کند. «چوبا» برای مردان کوتاه‌تر و و برای زنان بلندتر است و مردان زیر آن شلوار می‌پوشند. گاهی از کمر، آن را با کمربند میبندند، در این حالت جیب بزرگی در قسمت شکم و سینه به‌وجود می‌آید که می‌توان با آن، کودکی خردسال را حمل کرد. وقتی «چوبا» را می‌پوشند معمولن فقط دست چپ را در آستین می‌گذارند و آستین دست راست را به پشت می‌اندازند و گاهی آن‌را به دور کمرشان می‌بندند. کمربندی که «چوبا» را با آن گره می‌زنند، معمولن از جنس ابریشم است در رنگ‌های قرمز، زرد، و یا سبز روشن و برای خانم‌های جوان، صورتی. زیر «چوبا» جلیقه‌های پشمی می‌پوشند با یک شلوار پشمی تا زیر زانو که داخل پوتین می‌رود. لباس‌های سنتی مردم در تبت از پارچه‌های گل‌برجسته، زربافت و پارچه‌های گل‌دوزی شده و نقاشی روی پارچه است و جنس آن‌ها از ابریشم، ساتن، چرم و پوست حیوانات و پشم و پنبه می‌باشد.

یکی دیگر از جذاب‌ترین جنبه‌های ظاهری زنان در تبت، استفاده از زیورآلات و آرایش موی خاص آن‌هاست. آرایش مو نسبت به منطقه‌ی جغرافیایی و وضعیت تاهل و سن، متفاوت است. برای مثال، دختران مجرد تبتی موهایشان را در یک رشته می‌بافند و ریشه‌ی گیس بافته شده را با یک نوار قرمز رنگ می‌بندند. دختران تبتی، گیس بافته‌ی‌شان را به شکل مثلث درست می‌کنند و بر روی سرقرار می‌دهند، برای این‌که زیباتر، پرپشت‌تر و برازنده‌تر به‌نظر برسند. درحال‌یکه زنان متاهل موهایشان را در دو گیس می‌بافند و طول نوار قرمزی که به مویشان می‌بندند، بلندتر از طول گیس بافته شده‌است. زنان، گیس بافته‌شان را به شکل مدور و ضرب‌دری در پشت سرقرار می‌دهند که نشان‌دهنده‌یشان و مقام و بلوغ بیش‌تر است و هم‌چنین با این‌کار، موها پرپشت‌تر به‌نظر می‌آید.

اما در مناطق روستایی، قضاوت در مورد متاهل یا مجرد بودن زنان از روی آرایش سرشان، بسیار سخت است. زنان روستایی، رشته‌های کوچکی را شبیه دختران شمال چین، در موهایشان می‌گذارند. آن‌ها این رشته‌های کوچک را  با بندهای قرمز و سبز می‌آرایند. اگر این رشته‌های مو را در بالای سرشان قرار دهند، شبیه تاج می‌شود. گاهی موها را در دو رشته می‌بافند و مرجان، مروارید، عقیق و «ناینآی»   (nine-eye) را در موهایشان به رشته می‌کشند که گاه این رشته‌ها از طول بدن یک زن، بلندتر می‌شود و  یا تا لبه‌ی دامن‌شان می‌آید.

پیر دختران در تبت، موهایشان را در یک رشته‌ی قرمز کم‌رنگ می‌بافند و بالای سر قرار می‌دهند. در مواقع خاص، آرایش سر زنان ممکن است تغییر کند. در دوره‌ی سوگ‌واری، زنان تبتی باید جواهرات متفاوتی بیاندازند. در این‌ موقع است که می‌توان به‌راحتی شرایط خاص را از روی ظاهر تشخیص داد. دختران در سال اول سوگ‌واری، باید از رشته‌های سبز در موهایشان استفاده کنند و در سال بعد، رشته‌های قرمز کم‌رنگ. آن‌ها  دوباره در سال سوم می‌توانند از رنگ قرمز استفاده کنند.

بیش‌تر زنان تبتی موهایشان را «چهل‌گیس» می‌کنند و اغلب روی سرشان سنگ‌های جواهر، مثل عقیق، کهربا و مرجان می‌گذارند. گاهی این سنگ‌ها مستقیمن روی موهای بافته قرار می‌گیرد، و بعضی اوقات، این سنگ‌ها، روی یک تکه پارچه که به رنگ موهایشان نزدیک‌تر است، نصب شده و روی مو گذاشته می‌شود.

زیورآلات سر در تبت، بیش‌تر از سنگ‌های طبیعی، مرجان، فیروزه، استخوان حیوانات و نقره تهیه می‌شود. این زیورآلات، ظاهر زمخت و درشتی دارند ولی زمانی که در کنار آرایش خاص مو و لباس قرار می‌گیرند، بسیار زیبا و جذاب می‌شوند. همه‌ی طرحهای ظریف، حکاکی‌ها و فرم‌های تکه‌تکه، از طرح‌های اصیل تبتی الهام گرفته‌اند. این زیور‌آلات، هم در مدل‌های سبک‌وزن و ساده و روستایی، و هم در مدل‌های آنتیک و سنگین یافت می‌شود.

در تبت به‌علت بادهای سرد و آفتاب تند کوهستانی، کلاه جزیی از فرهنگ لباس پوشیدن محسوب می‌شود. مدل‌های کلاه در تبت، بیش‌تر از آن‌که برای محافظت باشد، نشان‌دهنده‌یشان اجتماعی، جنسیت و ناحیه‌ی زندگی افراد است.

متداول‌ترین کلاه در تبت، کلاه «نخ طلایی»ست. این کلاه مشهور، از بهترین مواد اولیه تهیه میشود. در زبان تبتی به آن «ژامو گیای‌سه»  (Xamo Gyaise) می‌گویند. داخل این کلاه‌ها پشمی‌ست، چهار لبه دارد که قسمت جلو و عقب آن، پهن‌تر از قسمت چپ و راست است. تمام گوشه‌های این کلاه، تا زده شده و بالای کلاه با ابریشم طلایی و لبه‌های آن با روبان ابریشمی تزیین می‌شود.

در مناطق سردسیر تبت مثل «چامدو»  (Chamdo)مردم چادرنشین، برای محافظت از سرما، کلاه‌هایی از جنس پوست روباه، نمد و یا چرم  به سر می‌گذارند.

«کلاه پوست روباه» از پوست بسیار مرغوب روباه و پارچه‌ی ابریشم مخصوص ساخته می‌شود. این نوع کلاه، مخصوص مناطق بسیار سردسیر طراحی شده و کناره‌های بلندی دارد که می تواند تا روی شانه‌ها کشیده شود.

اما کلاه‌های نمدی، قدمت طولانی‌تری دارند. مردم ایالات «گانسو»  (Gansui) و «چینگ‌های» (Qinghai) از این نوع کلاه‌ها می‌پوشند. در آن از نمد سفید به‌عنوان ماده‌ی اصلی استفاده می‌کنند. کلاه‌نمدی در قسمت بالای سر، نوک‌تیز و قله مانند است و لبه‌های باریکی دارد. این مدل کلاه‌های قدیمی، امروزه در تبت با تزیینات رنگی جدید تولید می‌شود.

با نگاهی به البسه و پوشش‌های گوناگون مردم تبت، می‌توان دریافت که در این سرزمین، فرهنگ ریشه‌دار و عمیقی وجود دارد که البته در چند دهه‌ی اخیر، دچار چالش‌های متعددی شده‌است. این نگاه گذرا به پوشش و البسه‌ی تبتی، تنها بخش کوچکی از فرهنگ این سرزمین کهن را نشان می‌دهد. فرهنگی که در دنیای امروز و عصر معاصر، جزیی از میراث همه‌ی مردم جهان محسوب می‌شود و همگان باید در حفظ آن سهیم باشند.

سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، «یونسکو»  (UNESCO) سعی بر آن دارد تا علاوه بر ثبت اماکن باستانی و کهن، با ثبت میراث فرهنگی معنوی جهان در فهرستی مجزا، به حفظ آن‌ها کمک کرده تا خاطره‌ی فرهنگی مردم سرزمین‌های گوناگون، نه تنها از یادها نرود، بلکه هم‌گان را بر آن دارد تا با تلاش در بستری دوستانه، در حفاظت و حرمت‌گذاری این فرهنگ‌ها دست‌به‌دست یک‌دیگر داده و در نگه‌داری و بقای آن‌ کوشا باشند.

فرهنگ تبت، جزیی از فرهنگ‌هایی‌ست که نه تنها متعلق به یک سرزمین خاص، بلکه بخشی ‌از هویت فرهنگی جهان محسوب می‌شود. در همین راستا «یونسکو»، متون حماسی «گسار» » (Gesar)اپرای تبتی» (Tibetan opera) و هنر «رگونگ» (Regong) از سرزمین تبت را، در فهرست میراث فرهنگی معنوی جهان به ثبت رسانده و ممکن است که در آینده، البسه‌ی بومی تبت نیز در این فهرست جای گیرد.

این مقاله 18 اردیبهشت 1391  در «رادیو کوچه» منتشر گردید.

سارا کاظمی